معنی نام سابق بنین
حل جدول
داهومى
نام پیشین بنین
داهومى
نام قدیم بنین
داهومى
نام پیشین کشور بنین
داهومی
داهومى
نام سابق بیجار
گروس
نام سابق قائمشهر
علیآباد
نام سابق تونس
کارتاژ
نام سابق طبس
گلشن
لغت نامه دهخدا
بنین. [ب َ] (ع ص) خردمند ثابت رأی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || (اِ) جمع ابن در حال نصب و جر:
حاسدم گوید چرا خوانند کمتر شعر من
زآن تو خوانند هر کس هم بنات و هم بنین.
منوچهری.
نبینی که امت همی گوهر دین
نیابد مگر کز بنین محمد.
ناصرخسرو.
کس نیارد یاد از آل مصطفی
در خراسان از بنین و از بنات.
ناصرخسرو.
آبستن است کلک تو اندر بنان تو
کز یسر او بنات هنر زاید و بنین.
سوزنی.
مضاجع پدرانت غریق باد به رحمت
که چون تو عاقل و هشیار پرورید بنین را.
سعدی.
گر اقتضای زمان دور بازگیرند
بنات دهر نزایند بهتر از تو بنین.
سعدی.
واژه پیشنهادی
نام های ایرانی
دخترانه، نوعی گیاهی خوراکی که در بهار می روید (نگارش کردی: بهنین)
گویش مازندرانی
دیوار گلی، چینه ی کوتاه، پایه ی ساختمان، بخش صاف و همواره...
فرهنگ فارسی هوشیار
فرزندان پسران پسران فرزندان
معادل ابجد
366